شناسه : 11376723
تیری که بر هدف نشست؛

رهبر معظم انقلاب چگونه، نقشه واشنگتن را بر هم زد؟


سخنان اخیر رهبر انقلاب مبنی بر دست بسته نبودن ایران، باعث ضربه متقابل سنگینی به آمریکا شد و ایشان با تغییر محاسبات آمریکا، زمین مذاکره را تغییر دادند و نشان دادند این آمریکا است که به مذاکره با ایران نیاز دارد.

به گزارش یزد آوا، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار فرماندهان نیروی هوایی علت ناکامی‌های پی‌درپی آمریکایی‌ها را خطاهای محاسباتی دانستند و فرمودند: "این خطای محاسباتی است؛ حالا شما در ۲۲ بهمن ان‌شاءالله خواهید دید ملّت ایران چه خواهد کرد و چه حضوری خواهد داشت؛ آن‌وقت معلوم میشود که آیا دست ملّت ایران بسته است؟ دست ملّت ایران بسته نیست و این را در عمل نشان داده‌است".

مقدمه :
پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران و مذاکرات کشورمان با گروه ۱+۵(اعضای دائم شورای امنیت و آلمان) برای حل این موضوع، یکی از مهمترین مسائل سیاسی – امنیتی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران است. بعد از بیش از یک دهه مذاکره، تحریم و حملات سایبری، ایران و طرف مقابل علی رغم باقی ماندن شکافهای متعدد (مسائل موشکی، حقوق بشر و حمایت ایران از گروه‌های مقاومت) ، بر امکان نیل به توافق جامع هسته ای اتفاق نظر دارند.
 



مسائل متعددی در فهم پرونده هسته ای ایران و امکان حل و فصل آن وجود دارد که درک آنها ، امکان تحلیل را برای پژوهشگران فراهم می سازد. طرفین بعد از انعقاد توافق موقت ژنو ، در ۲۴ آذر سال ۱۳۹۲ ، از رسیدن به توافق جامع در ۲۴ آذر سال ۱۳۹۳ در وین بازماندند. بعد از هفت دور مذاکره ، تصمیم بر آن شد که مذاکرات برای هفت ماه و هفت روز دیگر تمدید شود.

تغییر محاسبات آمریکا با سخنان حضرت آیت الله خامنه ای :

بعد از اظهارات مضحک "دیوید کوهن"(معاون وزارت خزانه داری آمریکا و معاون آینده سازمان سیا) ، مبنی بر بسته بودن دست ایران در مذاکرات هسته ای ، و پاسخ صریح و کوبنده رهبر انقلاب اسلامی به این سخنان گستاخانه؛ تحلیل های متعددی در چرایی سخنان ولی امر مسلمین جهان نگاشته شده است. "دیوید کوهن" که بعنوان معمار ساختار تحریم های ضد ایرانی و ضد روسی در آمریکا شناخته می شود، در سخنانی در سنای آمریکا گفته بود ایران به دلیل تحریم ها دارای ضعف داخلی است و در مذاکرات ، دست بسته شرکت می کند به همین خاطر ، این ایران است که باید به آمریکا امتیاز بدهد.
 

 

 



اما سخنان رهبر انقلاب مبنی بر دست بسته نبودن ایران ، باعث ضربه متقابل سنگینی به آمریکا شد و معظم له با تغییر محاسبات آمریکا ، زمین مذاکره را تغییر دادند. این سخنان کوبنده و دقیق فرماندهی معظم کل قوا باعث شد تا جان کری وزیرامور خارجه آمریکا در واکنشی منفعلانه بگوید بدون توافق سیاسی ( توافق دو مرحله ای )، امکان تمدید مذاکرات وجود نخواهد داشت.

کری منظور خود را در لفافه بیان کرده بود ، اما مقصود وی همان دام آمریکایی ها بود که بر این اساس طراحی شده بود که در وهله اول توافق ، ایران امتیاز بدهد و زمانی که نوبت به برداشته شدن تحریم ها می رسد ، آمریکا در بازه زمانی ۱۰ ساله ، تحریم ها را فقط « معلق » کند. به عبارت دیگر کری ایران را تهدید کرده بود و می کند که اگر توافق سیاسی در مورد کلیات صورت نگیرد ، دیگر نوبت به جزئیات نمی رسد و مذاکرات فرو می پاشد.
 

 

وزیر خارجه آمریکا ایران را تهدید می کند که اگر بر روی حقوق خود اصرار کند، توافق موقت ژنو شکست می خورد. آمریکا از بر هم ریختن نقشه خود عصبانی به نظر می رسد ، زیرا توافق روی کلیات و عدم بحث روی جزئیات ، به نفع آمریکا بود. با این کار آمریکا ایران را وادار به امتیاز دهی می کرد و در یک بازه زمانی ۱۰ الی ۱۵ ساله ، شاید برخی تحریم ها را معلق می کرد.

این نکته ای است که با درایت رهبر انقلاب ، به نفع ایران تمام شد. زیرا آمریکا برای توافق و حتی مذاکره ، مذاکره نمی کند. آمریکا برای محدود سازی توان راهبردی ایران مذاکره می کند و قطعا بعد از مسائل هسته ای ، سراغ توانایی موشکی و مسائل منطقه نیز خواهد رفت. آمریکا که اکنون نقشه خود را شکست خورده می بیند ، از همین حالا شکست احتمالی مذاکرات را متوجه ایران کرده است و تهدید می کند ، شکست مذاکرات ، پایان آن خواهد بود و دیگر توافق ژنو تمدید نخواهد شد.

اما آمریکایی ها به خوبی می دانند که آنها چاره ای جز مذاکره و امتیاز دهی به ایران ندارند زیرا این آمریکا است که به مذاکره نیاز دارد ، نه ایران.

دلایل نیاز آمریکا به مذاکره :

۱ . شکست مذاکرات هسته ای ، تمام انتقادات جمهوری خواهان علیه دولت دموکرات اوباما را صحیح می نمایاند. به عبارت دیگر ، کاخ سفید در سال ۲۰۱۶ دیگر نمی تواند میزبان یک دموکرات باشد زیرا اوباما نمی تواند ادعا کند که مساله هسته ای ایران را حل کرده است.

حمایت لابی اعراب ، یهود و جنگ سالاران از گزینه‌ی جمهوری خواه ، آینده دموکرات ها را در انتخابات سال ۲۰۱۶ به شدت تیره و تار می کند. چنانچه در انتخابات میان دوره ای سال گذشته میلادی، دموکرات ها و هم حزبی های ساکنان کاخ سفید، رقابت را به رقبای جمهوی خواه خود واگذار کردند و در کنگره و سنا در اقلیت قرار گرفتند.

به این ترتیب اوباما در موضوع هسته ای ایران ، لایحه خط لوله کی استون و مساله مهاجرت ، دیگر حمایت دموکرات ها را در اختیار ندارد.

 

 

در مساله‌ی هسته ای ایران، جمهوری خواهان ، خواستار تشدید رژیم تحریم ها علیه ایران هستند ، حال آنکه دولت آمریکا معتقد است این تحریم‌های جدید، آمریکا را به انزوا می‌کشاند، مذاکرات را وارد بن بست می‌کند و نقض توافق موقت ژنو است. دموکرات‌ها اکثریت سنا را از دست دادند و در کنگره بیش از پیش در اقلیت قرار گرفتند.
 

 

در این فضا با توجه به مخالفت جمهوری خواهان با سیاست خارجی اوباما در قبال بحران اکراین، بحران سوریه، مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل و رسوایی کشته شدن سفیر آمریکا در بنغازی، موفقیت در مذاکرات هسته ای با ایران میتواند به کمک اوباما و حزب دموکرات وی بیاید. او می تواند ادعا کند که یکی از مهمترین مسائل روابط خارجی آمریکا را حل و فصل کرده است.به این ترتیب بدیهی است که وی خواهان توافقی با ایران است که جمهوری خواهان را راضی کند و این نشان دهنده نیاز وی به یک «توافق»است.

پس اوباما باید به ایران امتیازات لازم را بدهد. بنابراین هیئت ایرانی باید لغو تحریم های یکجانبه کنگره و کاخ سفید را تا پایان زمان ریاست جمهوری اوباما، از تیم آمریکایی بعنوان امتیاز درخواست کند.

۲ . آمریکا به خوبی می‌داند که شدت بخشیدن به تحریم ها در شرایط کنونی جهان ، دیگر کارایی ندارد. آمریکا نمی‌تواند از طریق شورای امنیت ، مطامع خود را پیش ببرد؛ زیرا در این شرایط دیگر روسیه و چین به قطعنامه های غربی رای مثبت نمی‌دهند.

 

 

با توجه به بحران اوکراین و جنگ داخلی در سوریه ، شکاف بین شرق و غرب شورای امنیت ، افزایش پیدا کرده است. همکاری های راهبردی ایران و روسیه نیز عامل دیگری است که طرفین می توانند با کمک آن تحریم ها را دور بزنند و بی اثر کنند. حذف دلار از معاملات ارزی بین تهران ، مسکو و پکن و اعضای شانگهای ، کمک به دولت سوریه و تهاتر کالا میان ایران و روسیه ، گزینه های آمریکا را از روی میز به زیر میز انتقال می دهد و آمریکا چاره ای جز بازگشت به میز مذاکره ندارد.

۳ . گزینه جنگ با ایران ، گزینه ای است که فقط در بین دیوانگان آمریکایی –صهیونیستی طرفدار دارد. در آمریکا چند انسان عاقل پیدا می شوند که به نخست وزیر اسرائیل یا افرادی همانند کورکر ، منندز و اشتون کارتر یادآوری کنند که ایران سومالی و عراق و افغانستان نیست. ایران حمله « بزن در رویی » را به رسمیت نمی شناسد و به آن پاسخ می دهد.

ایران کشوری است که در شدیدترین تحریم های طول تاریخ ، هم کشورش را مدیریت کرد ، هم به سوریه و عراق و لبنان یاری رساند و هم جبهه جدیدی علیه استکبار و ارتجاع در یمن و بلندی های جولان گشود.جمهوری اسلامی ایران در شرایط به هم ریختگی ژئوپلیتیکی جهان و غرب آسیا ، جزیره ثبات محسوب می شود و امنیت از کانون تهران به منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا « تسری » پیدا می کند.
 

 

۳ . آمریکا به دلیل ژئواستراتژیک در عرصه جهانی نیاز دارد تا با چین مقابله کند. رشد چین ، این فرضیه را در ذهن مقامات آمریکایی ایجاد کرده است که قرن ۲۱ ، قرن آسیا خواهد بود. به همین خاطر آمریکا باید تعهداتش را در غرب آسیا کاهش دهد تا با فراغ بال و حداکثر امکانات به سراغ « مهار » چین برود.


 

 

بعد از ریاست جمهوری اوبامای عملگرا در آمریکا و همزمانی ظهور قدرت فزاینده چین در شرق آسیا ، مقامات آمریکا به این نتیجه رسیدند که در صورت اهمال در کنترل چین و مهار این کشور ، در آینده چین ، علی رغم تاکیدات مقامات چینی مبنی بر اینکه ظهور این ابر قدرت مسالمت آمیز است ، متحدان آمریکا در شرق آسیا را تحت فشار خواهد گذاشت. استدلال مقامات آمریکایی این است که چین با افزایش رشد اقتصادی خود، لاجرم به سمت افزایش بودجه نظامی و موازنه راهبردی تهدید با آمریکا خواهد رفت.

لذا واشنگتن سعی دارد با گسیل امکانات نظامی خود به شرق آسیا تا حد امکان ، بروز چین به عنوان یک ابرقدرت چند بعدی را به تعویق بیاندازد.آمریکا با کاهش تعهدات فراوان خود در غرب و جنوب آسیا و حل بحران های امنیتی سعی دارد بر شرق آسیا متمرکز شود.

خروج نیروهای رزمی آمریکا از عراق و افغانستان، عدم دخالت مستقیم نظامی علیه دولت سابق لیبی و نظام مستقر در سوریه، تلاش حداکثری و عجیب آمریکا برای پیشبرد مذاکرات سازش میان فلسطین و رژیم غاصب قدس و از همه مهمتر تلاش برای کسب نتیجه ای ولو حداقلی در مذاکرات هسته ای ، از مهمترین شواهد استدلال مذکور است. پیوند روسیه و چین و ایران در موضوع سوریه و مخالفت با یکجانبه گرایی آمریکا ، مهمترین محور مخالف با آمریکا خواهد بود.

۴ . این دولت آمریکا است که به ایران نامه می‌نویسد و خواهان همکاری تهران در مقابله با داعش می‌شود. این موضوع نشان می دهد که ایران ، در مسائل منطقه ای بازیگری محسوب می‌شود که اگر حضور نداشته باشد ، مشکلات حل نمی‌شود. اگر ایران نخواهد ، دولت سوریه تغییر نمی کند، اگر ایران نخواهد دولت عراق در مقابل داعش سقوط نمی‌کند، ایران می‌خواهد در یمن و بلندی های جولان جبهه جدیدی علیه آمریکا گشایش پیدا کند.
 

 

طبیعی است که ایران در امور داخلی کشورهای فوق دخالت نمی کند ، حتی در یمن نیز مقامات آمریکا ضمن اذعان به نفوذ ایران ، اعتراف کرده اند که ایران در امور داخلی صنعا دخالت نمی‌کند. به این ترتیب آمریکا برای حفظ منافع خود باید به ایران در غرب آسیا امتیاز بدهد. ایران باید حضور آمریکا را به رسمیت بشناسد تا به این کشور امتیاز بدهد.

این موضوع نشان می دهد که امریکا برای حل و فصل مسائل غرب آسیا به ایران نیاز دارد. شکست در مذاکرات هسته ای ، همکاری ایران با آمریکا را قویا منتفی می کند و این موضوع ، به ضرر آمریکا است.
 

 

نتیجه گیری :

شکست مذاکرات ، نه تنها باعث فروپاشی توافق ژنو می‌شود ، بلکه کل مذاکرات هسته‌ای و توافق جامع احتمالی را هم در معرض خطر قرار می دهد. این موضوع مسلما به نفع آمریکا نیست؛ زیرا این کشور گزینه دیگری به جز میز مذاکره ندارد و اگر قرار باشد امتیازی را هم از ایران بگیرد ، اخذ این امتیاز فقط و فقط در مذاکره آن هم با دادن امتیاز متقابل و برابر ممکن خواهد شد.


 


آمریکا برای حفظ توافق ژنو هم که شده باید مذاکره کند ، چون در غیر این صورت ، منافع این کشور در توافق ژنو نیز نابود خواهند شد.

منبع: باشگاه خبرنگاران




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.