شناسه : 13980163
استاد آبایی مطرح کرد؛

زندگی تابع اندیشه ماست/ داستانی از عروس و مادر شوهر


استاد آبایی گفت: تا آنجایی که می شود خوش باشید و همیشه بگویید که امروز می‌خواهم بهترین روز زندگی من باشد و بر سر چیزهای بی اهمیت زندگی خود را تلخ نکنید، و عینک تاریکی را از چشم بردارید و از زندگی لذت ببرید.

به گزارش خبرنگار یزد آوا، استاد احمد آبایی مشاور و کارشناس مسائل خانواده در جمع کارکنان مجتمع اموزشی خاتم الانبیا  با اشاره به  روایتی از پیامبراکرم اظهار کرد: زن مانند استخوان کجی است. اگر او را به همان حال رها کنی، از او بهره خواهی برد و اگر تلاش کنی که کژی او برطرف کنی، نه تنها فایده ای نخواهد داشت، بلکه او را درهم خواهی شکست.

وی  در تفسیر این روایت گفت: این یک عیب نیست بلکه هر چیزی در جای خود مناسب می باشد  استخوان دست باید  راست و استخوان دنده باید کج باشد و این یعنی دنیای زن با دنیای مرد متفاوت است و نمی توان با یک دید به آن ها نگاه کرد. تفاوت خواسته‌ها، سلیقه‌ها و علاقه‌های مرد و زن همواره مشهود است.

این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: برای داشتن زندگی شاد و آرام باید از سیره پیامبر اکرم (ص) بهره‌برد. ایشان می‌فرمایند: «اینکه یک مردی کنار همسر خود بنشیند و صحبت کند، در نزد خداوند از اعتکاف آن مرد در کنار خانۀ کعبه بهتر است و ثوابش بالاتر است»، یعنی فقط یک ساعت نشستن در کنار خانواده و با خوشی و شاد بودن در کنار آن ها نزد خداوند بسیار ارزشمند است و همچنین در  جای دیگر می فرمایند : خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لاَِهْلِهِ وَاَنَا خَيْرُكُمْ لاَِهْلى بهترين شما كسى است كه براى خانواده خود بهتر باشد

آبایی افزود: مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:همسری دارم که هرگاه وارد خانه می‌شوم به استقبالم می‌آید، و چون از خانه بیرون می‌روم بدرقه‌ام می‌کند و زمانی که مرا اندوهگین می‌بیند می‌گوید : اگر برای رزق و روزی غصه می‌خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می‌خوری، خدا اندوهت را زیاد کند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است. بنابراین زنان سعی کنند که همواره شوهر خود را بدرقه کنند، به استقبال او بروند و شوهر خود را به هنگام ناراحتی دلداری بدهند.

وی با بیان اینکه زندگی تابعی از اندیشه ماست افزود: تا آنجایی که می شود خوش باشید و همیشه بگویید  که امروز می خواهم بهترین روز زندگی من باشد و بر سر چیزهای بی اهمیت زندگی خود را تلخ نکنید، و عینک تاریکی را از چشم بردارید و از زندگی لذت ببرید

این مشاور خانواده با اشاره به این که زندگی بدون مشکل وجود ندارد؛ ادامه داد: در جامعه دو گروه هستند که مشکلی ندارند: یکی دیوانه‌ها ودیگری مرده‌ها. زندگی یعنی مسئله و هنر شما این است  که با مسئله ها بجنگید، اگر همه چیز در زندگی شیرین باشد دیگر شیرینی شیرین نیست.

آبایی با اشاره به قدرت کلمات به داستان دو قورباقه اشاره کرد و گفت: چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قور باغه دیگر گفتند که چاره ای نیست ، شما به زودی خواهید مرد.
دو قورباغه ، این حرف ها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند . اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید شما خواهید مرد . بالاخره یکی از دو قورباغه دست از تلاش برداشت و بی درنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد؛ اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد . بقیه قورباغه ها فریاد می‌زدند که دست از تلاش بردار اما او باتوان بیشتری تلاش می کرد و بالا خره از گودال خارج شد .
وقتی از گودال بیرون آمد بقیه قور باغه‌ها از او پرسیدند : مگر تو حرف های ما را نشنیدی؟ معلوم شد که قور باغه نا شنواست . در واقع او تمام این مدت فکر می کرده که دیگران اورا تشویق می کنند . واین تشویق باعث شده  بود تا او ادامه دهد.

وی بیان کرد: برای شیرین شدن زندگی باید دید خود را به زندگی عوض کنیم وهمیشه مثبت نگاه کنیم چرا که با نیکی و روی خوش بسیاری از مشکلات زندگی حل می شود.

این استاد حوزه و دانشگاه  در ادامه داستان جالب عروس ومادر شوهر رابیان کرد و گفت: دختری بعد از ازدواج نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با او جر و بحث می کرد. عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش بمیرد، همه به او شک خواهند کرد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد در این مدت با مادرشوهر مدارا کند تا کسی به او شک نبرد. 
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادرشوهر هم بهتر و بهتر شد تا آن جا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت : دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت : دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.

آبایی سخنان خود را با این حدیث از امام حسن(ع) به پایاین برد: إِنْ‏ أَحْسَنَ‏ الْحَسَنِ‏ الْخُلُقُ‏ الْحَسَنُ  در این حدیث زیبا، امام حسن(علیه السلام)، بهترین نیکی ها را خلق نیکو بیان می دارد




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.